دقيقه‌ها دوباره دقيقه‌ها رو كند و آهسته می بينم دوباره چشم خدارو رو خودم بسته می‌ بينم تا دلم آروم بگيره سر به كوچه‌ها می ذارم رو به آدما می خندم تو سياهی ها می بارم توی يك جاده برفی پی انتها می گردم توی اين رويای آبی هنوزم اسير دردم آخه دنيا تو چشم هام رنگش رو باخته آخه يك جنس غريبه آسمون من رو ساخته برده رنگ انتظار رو بارون چشم های خستم انگار آهنگی نداره بی ‌تو اين قلب شكستم عشق من مثل هوس نیست رنگ خاطرات تلخ قصه های پر غباری که روشون چشم هام رو بستم از سپيده تا سپيده آسمون ابری و تاره مثل بغض سينه من شوق باريدن نداره بوی بارون می ‌ده حرفات اشك چشم هام بی قراره عشق من سوز زمستون عشق تو شور بهاره