واسه من یا واسه اونا مادری بی قصد و چاره بچش رو گذاشت سر راه طفل بی زبونش داره می گه عقده هاش رو با ما نیمی از زمین ناامن از تو روشن همه شب گاهی صورتت هلال مثل پوزخنده یک لب ای که روزها رو می خوابی از تو مهتاب آسمون ها واسه کی داری می تابی واسه من یا واسه اون ها توی هر قصه یکی هست که کتاب می شه بنامش یک عده میان و می رن تا بمونه قهرمانش واسه من یا واسه اون ها می نویسی قصه هات رو کدوم از ما اگه باشیم می خرند نوشته هات رو می گه حرفاش را با قلبش پیر روزگار چشیده قلبی که یک عمر باهات واسه این و اون تپیده ای که می تپی بی وقفه توی کالبد تن من ای که می کوبی به ظرف سینه از آهن من قلبکم می گذره از تو همه رگ هام همه خون هام واسه کی می تپی پس تو واسه من یا واسه اون ها