قانون چرا اون پایین یه ایل منتظرند تا بپرم تو به اون ها بگو که من فقط یک نفرم این که پرواز نمی دونم دیگه شاهد نمی خواد غم که بوی خون گرفت هیچ کسی رو خوش نمی آد اگه لحظه ها دارن از من مثل تو می گذرن اگه سکه ها دارن نوشته هام رو می خرند ای خدا من زنده ام در نیمه خاموش تو با من از پاکی نگو من غرقه ام در نوش تو من یه جمله ام از یه قانون که تو هم شامل اونی واژه های من نباشند تو نمی تونی بمونی پس بگیر هر چی که دادی پس می گیرم هر چی گفتم من یه برگ خشکم اما با خود درخت می افتم بیش از این تکرار من فریاد سنگ از آهن سنگ می دونه معنی درد رو ولی نمی شکنه