زندون شیشه ای آه اگر گریه کنم می شکنی از غم تار و پود باورت می پاشه از هم وای اگر ناله کنم می سوزه خونه جای پاهام روی دیوارها می مونه من فقط یک نفرم قد یک دنیا غم شده سهم من از زشتی و زیبا توی یک زندون از شیشه شب ها می خشکونم ریشه بباره سنگ از آسمون می مونه اشک من پنهون سینه هات خون شده از یک راز وحشی دیده آزرده هم از هر نور و نقشی هر نفس که می گذره از قلب سینه بوی غم می گیره و آهنگ کینه