پستچی من فقط یک پستچی بودم و نه بیشتر تو فقط یک نامه بودی و نه کمتر انتخاب من فقط رسوندنت بود مال من نبودی پس رسوندمت زود تو همراه من بودی نه مال من تو اجبار من بودی نه بال من گرچه باید بسته می موند پاکت تو من رو ببخش که بردم راحت تو غمی بزرگتر از این برای این من مست که مال من نباشی درحالی که دلت هست تو ببخش که مست شدم از بوی جوهر من یک کاغذ خوار ساده ام نه بیشتر به گناه میل دارم و صد ها برگه واسه این پستچی خوب وسوسه مرگ گر چه من پستچی خوبی نموندم تو هستی چون من تو رو سالم رسوندم این چه قدر سخت که یک پستچی باشی و خودت صاحب نامه ای نباشی