پایان این تویی اینا چرا این عکس پدر مادرت تو این جا به دنیا آمدی این خونه رو یادته مادربزرگت این اولین لباست این جا یاد گرفتی راه بری تازه داری غذا می خوری اولین باری که به حرف اومد چه قدر خوشحال به نظر می رسید این اتومبیل رو یادته این جا یکم بزرگ تر شدی هم بازی هات رو دوست داشتی چرا این جا ناراحتی این جا داری تنبیه می شی احساس تنهایی می کنی کسی هست که باهاش حرف بزنی چیزی هست که بخوای بگی این جا داری می ری مدرسه مدرسه رو دوست داشتی این معلمت رو چه طور می بینیش اذیتت هم می کرد دلت چی می خواست می خوای بازی کنی یا می خوای زودتر مدرسه تمام شه مدرسه رو دوست داشتی این جا چه قدر ناراحتی دلت برای کسی تنگ شده این جا کسی رو از دست دادی پدر بزرگت مادربزرگت چه قدر واست مهم بود کسی بود که دوست داشته باشی کنارت باشه چیزی بود که بخوای بگی این جا اولین بار شرمنده شدی یادته چه قدر خجالت کشیدی این مسافرت رو یادته خیلی خوش گذشت آره این جا چه قدر بزرگ تر شدی چه قدر فرق کردی یکمی مغرور به نظر می رسی این مهمونی چه قدر خوب بود این آدما رو چه قدر دوست داشتی این اولین کسی که ازش خوشت اومد اولین کسی که بهش اعتماد کردی دوسش داشتی باهاش خوشحال بودی الان اصلا برات مهم این آدم ها رو یادته وای این روز وحشتناک رو یادته چه قدر سخت گذشت هیچ وقت به کسی گفتی کسی بود که دوست داشته باشی اون جا کنارت باشه فکرش هم نمی شه کرد این جا رو یادته اولین باری که روت حساب کردن به خودت افتخار کردی واسه این کارت چقدر تشویق شدی این جا چه قدر آرامش داشتی از صورتت پیداست چه سخته منتظر اون اتفاق بد باشی بهش فکر نکن مگه می شه این تویی چه قدر پیر شدی این آدما کین چه قدر تنها به نظر می آی چرا همه چیز کهنست چرا هیچ کس رو درست نمی شناسی کجا می برنت اینا چرا گریه می کنن دوباره کسی رو از دست دادی چرا ان قدر سرخورده ای تو کسی رو از دست دادی کسی تو رو از دست داده