فرار آخر تو فرار آخرم از یخبندان های تو به قتل می رسم به دست مرزبان های تو مارپیچ و متروک همه اتوبان های تو شهرها به ترتیب سفید دندان های تو راننده های بی هدف با قلب های منفعل بین این همه جسد من بحران مستقل تونل های خاطره همه منتهی به تو رو پل های حافظه من تحت تعقیب تو روزهای اول به نجات امید می ورزی هفته ها پس از فرار مثل بید می لرزی نورهای شناسایی از فانوس های تو ابرهای تیره پوش که جاسوس های تو جاده ها همه مسدود از بهمن های تو نا امن از توهم ها این راهزن های تو من شکار می کنم سال ها بدون تو جز فرار نافرجام از طاعون تو