اعتصاب تا به خودم بیام رو تخت ساعت هاست اطراف سکوت محض سرم پر از صداست حرکت نمی کنم از فرط انقباض هوا تاریک و سرد چشم هام باز باز هنگام از درون کمی بزرگ شدن با تکمیل قرص ماه تبدیل به گرگ شدن اتاق من پر از سکوت بره هاست سینه ام یک جنگل نعر غمگین اره هاست این حال برای من یعنی اعتراض دور از تو یک نفر در حال انقراض من و روی میز یعنی انتخاب غذا توی سطل یعنی اعتصاب این ها برای من یعنی ناسزا دور از تو یک نفر در حال انقضا خرده شیشه ها کنار رختخواب و جلد یک کتاب گوشی شکسته خرده شیشه ها و جلد یک کتاب گوشی شکسته کنار رختخواب این ها برای من یعنی انتقاد دور از تو یک نفر در حال انجماد