کسی که می خواستم باشم تو تخت تنت یک روبات مچالست دست هات منطبق بین کشالست اون سایه اومده واسه ملاقات اما نه برای گوش دادن به حرفات اون این جاست با زنجیر برای دست هات اون اومده با یک لیست از شکست هات اون امیدهای مردست از خود تو اون آرزوی سوختست که شده تو پوستم نمی پوشونتم چشمم نمی خوابونتم کسی که می خواستم باشم آروم نمی ذارتم از آرشیو بیرون می کشتم و دستگاه باز می خونتم کنار تو می ذارتم به حرف وا می داراتم کسی که دوست داشتی باشم به تو بر نمی گردونتم یه خبر تو راه نه به این بی رحمی همه چیز خوب می شه این رو زود می فهمی